سین مثل " ... " !
خاصیت ِ مشترک ِ میان ِ بعضی زندگان با مردگان " سکوت " است
که زندگان را خیلی شبیه به مردگان می کند !
___________________
+
آه ، آدم دلش که پر باشد ، دوست دارد به کوچه ها بزند
برود از خودش فرار کند ، به همه چیز پشت پا بزند
دوست دارد به مرگ فکر کند ، زندگی را حجاب میداند
دوست دارد که بی حجاب شود ، حرف را با خود خدا بزند
توی مغزت مدام میشنوی ، منطقی فکر کن ضعیف نباش
مرد باید به درد تکیه کند ، بیخودی خوب نیست جا بزند
دل به دریا زدی و طوفان شد ، به غرور نهنگ ها برخورد
موج منفی گرفت دریا را ، که سرش را به صخره ها بزند
فکر کن سفره ماهی پیری ، که تنش خسته از پذیرایی است
با چه انگیزه از ته دریا ، مرد صیاد را صدا بزند
فکر کن بچه لاک پشتی که روی ریلی به پشت افتاده
و قطاری به سمت او راهی است ، خنده دار است دست و پا بزند
زندگی رو به قبله خوابیده ، مرگ همبستر قدیمی اوست
زندگی تشنه ی هم آغوشی است ، یک نفر مرگ را صدا بزند
هر چه گشتند هیچ چیز نبود ، هر چه گشتیم هیچ چیزی نیست
آدمیزاد ناامید شده ، تا به کی پنجه در هوا بزند
آسمان بر سرم سوار شده ، دل من آلت قمار شده
زندگی مثل زهرمار شده ، یک نفر چارپایه را بزند ...
+
سعید حیدری - برگرفته از وبلاگ باران های آرام
بیخیال بد بیاری ، زنده باد این عاشقانه