بسم الله
کاش
جنس ِ دل را هم
به خوبی بازی با کلمات
می شناختی !
آن وقت شاید
دل بی احساس تو
اینگونه
با دل حساس من بازی نمی کرد
آن وقت شاید
می دانستی که
دل برای بازی نیست
شاید
راحت نمی شکستی
حالا که شکستی
اما شاید اینگونه راحت
با خرده هایش بازی نمی کردی !
اما انگار
تو بازی را دوست داری
حتم دارم که
نمی دانی باختن چه درد تلخی دارد !
اما کاش می دانستی که
سنگدل
این روزها حضورت چقدر خسته ترم کرده !
+
خدایم
به حق این ماه ت
دلم را از آن کس که نباید پاک
و آرامم کن ...
خدایم
دل همه ی جوان ها ...
بسم الله
همه چیز عادی بود
جز تنهایی
اما کمی فقط ...
تو بودی گفتی تنهایم نمی گذاری ؟!
چقدر واقعی تنهایی ام را
به دروغ پر کرده بودی !
آن قدر که
فراموش کرده بودم حرف زدن به چه سادگی ست
به سادگی من
به سادگی دل بستن
به سادگی شکستن ...
دیگر تو را کم ندارم که هیچ ،
بلکه خودم را هم کم آورده ام ...
همه چیز دوباره عادی می شود
جز تنهایی
خیلی غیر عادی شده انگار
مثل فراموش کردن ...
+
همه می گویند زمان همه چیز را حل می کند ولی
انگار این ما هستیم که عادت می کنیم ...
+
دوست داشتن یک دروغ است .
محبت یک فریب است .
تنهایی یک واقعیت .
بسم الله
خدایا ،
تو این جایی ،
و من دل تنگ با تو بودن
گم شده ام ،
و دل گیر از این بی تو بودن ها
باور نکن ،
دوستت دارم هایم هنوز دروغ است !